صابون شترمرغ 2

صابون شترمرغ

صابون شترمرغ 2

صابون شترمرغ

صابون شترمرغ

صابون شترمرغ

داستان کوتاه : خیابان های شهر صابون شترمرغ
صابون شترمرغ
آن زن تنها می گفت : بزرگترین اشتباه زندگیم آن بود که از روی ترحم ، با همسرم به دیدار دختر جوانی که هیچ نداشت می رفتم و به او صدقه می دادم . امروز او همسر ، شوهرم گشته و من آوره خیابان های شهر ... صابون شترمرغ

به او گفتم کاش این جمله حکیم ارد بزرگ را می دانستی که : همسر خویش را به دیدار دوستان زن و مرد تنهای خویش نبریم .

صابون شترمرغ
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.